گه نگاهت را به در با یاد مادر دوختی
گه ز فرط تشنگی در خویش می افروختی
کاسه آبی تا که بر لبهای عطشان تو خورد
یاد تشت و خیزران و راس بی تن سوختی
گه نگاهت را به در با یاد مادر دوختی
گه ز فرط تشنگی در خویش می افروختی
کاسه آبی تا که بر لبهای عطشان تو خورد
یاد تشت و خیزران و راس بی تن سوختی