رقیه سادات شهادت واحد بیا بابا به ویرونهحسین کریمی نیا

بیا بابا به ویرونه
بیا ببین عروسکت چه محزونه
بیا بزن به موی دخترت شونه
بمیرم که روصورتت پر از خونه

بشین امشب روی پای من
بذارتا بشورم خون رو لبهاتو
فقط واکن یه کم بابایی چشماتو
ببوسم دونه دونه روی زخماتو
میخوام تا جون دارم امشب، بخونم یا حسین لبیک
نوشتم روی دیوارا ،باخونم یا حسین لبیک
رقیه رقیه رقیه رقیه


امون از شام ،سر بازار
که رو سریم سر دختر شامی بود
به کاروان ما بی احترامی بود
به دور کاروان چه ازدحامی بود

نمی ره دیگه از یادم
تو خیمه ها چنان هجوم میاوردند
که هرچی بود لیاس وروسری بردند
تموم بچه ها روی زمین خوردند
میریزم باگریه امشب تموم این شامو برهم
میمونه عشق منو تو،بابایی شهره ی عالم
رقیه رقیه رقیه رقیه



تویی بانو منم نوکر
تاجون دارم فقط برا تو می خونم
به عشق تو یه عمریه که مجنونم
همیشه پای سفره ی تو می مونم
ایشا الله که بیادروزی
منم  بیام مدافع شما باشم
فدای دختر خون خدا باشم
منم شهید راه کربلا باشم
می بینی سینه زن امشب،تو هیئت، گرم چاووشه
بمیرم زیر پای تو، ایشالله،توی شیش گوشه
رقیه رقیه رقیه رقیه

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]