رقیه سادات شهادت واحد رو خاک، خرابهمسعود اصلانی

تا حالا، ندیدمت بدون عمه               تا حالا، ندیده بودمت اینجوری
تا حالا، نشد که بی رقیه باشی   بمیرم، که روی نیزه ای مجبوری
تو، روی نیزه رفتی و من روی ناقه ها
من، گریه کردم از غم تو عشق سر جدا 2
عمو رفت / کشتن دخترا رو
عمو رفت / بردن معجرا رو 2

—---
بابا جون، خدا کنه منو نبینی                         رو خاک، خرابه با لباس پاره
از اون روز، که بی هوا به صورتم زد    یه نامرد، دیدم چشام سویی نداره
آه، خون شده دلم بابا جون شامیا بدن
من، گریه کردم و عوضش عمه رو زدن 2
شنیدم / آه خواهرا رو
عمو رفت / بردن معجرا رو 2

—---
توو خیمه، بابا جونم خوابیده بودم            دیدم که، داره بال و پرم میسوزه
همینکه، آتیش کشیده شد به خیمه    دیدم که، داره موی سرم میسوزه
آه بعد تازیونه سرم درد میکنه
آه مثل عمه جون کمرم درد میکنه 2
میدیدم / رو نیزه سرا رو
عمو رفت / بردن معجرا رو 2

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]