فاطمه معصومه زیارت ، رحلت بدون نغمه چشم هایش نشر دین ، تبلیغ آیین میکندعلیرضا خاکساری

چشم هایش نشر دین ، تبلیغ آیین میکند
عطر او فیضیه ها را عطرآگین میکند

نامسلمان را مسلمان میکند با هر نفس
برکتش همواره کافر را خدابین میکند

دختر معصوم یعنی حضرت معصومه که
دست اعجازش کتاب الله تدوین میکند

زائر کعبه طواف مرقدش را هفت بار
موسم حج دور بیت الله تمرین میکند

میدرخشد از دل چادر نمازش آفتاب
نور عالم را خدا اینگونه تامین میکند

آبرو و اعتباری میدهد پابوسی اش
"مرعشی" را خاک کویش عالم دین میکند

آب شور این حرم با رحمت خاتون شهر
زندگی تلخ را شیرین شیرین میکند

از کریمه جز کرم چیزی ندیده سائلش
هرچه را در خانه دارد نذر مسکین میکند

صورت و سیرت اگر زیباست کار چشم هاست
صورتم را گریه ی در روضه تزئین میکند

مطمئن هستم که آقای خراسان تک تک
گریه کن ها را برای روضه گلچین میکند

محض دیدار برادر از مدینه خواهری
مرکبش را با دو دست خسته اش زین میکند

حاجتش تنها زیارت کردن روی رضاست
هرشب از شوق اجابت ختم یاسین میکند

باز هم عشق و علاقه به حسین دیگری
زینبی را از فراق یار غمگین میکند

روضه اش یعنی گریزی سوی دشت کربلا
پس مسیر روضه را اینگونه تعیین میکند

جای شکرش باقی است این خواهر محزون ندید
سینه ی آزرده ای را چکمه سنگین میکند

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]