فاطمه الزهرا هجوم به خانه وحی بدون نغمه آمدم در را ببندم رو به زینب دیر شدسید مسعود طباطبایی

آمدم در را ببندم رو به زینب دیر شد
خواهرم خاکستر در را ندیده، پیر شد

دور بابا حلقه کفر و به دستش هم طناب
رشته صبر از همان جا بر دلش زنجیر شد

مادرم آیینه ی دل بود و چهل تن سنگ دل
در جدالی نابرابر آینه تکثیر شد

وصله ی خنده پس از آن شب نچسبیده به ما
با وجود آنکه در هم بعد از آن تعمیر شد

بعد ِ در، دیوار شد آیینه ی دق رو به ما
صورت گریه دچار اندکی تغییر شد

ردّ خون بر روی دیوار و به روی میخ بود
حادثه پررنگ تر پیش همه تفسیر شد

خط سرخی هرکجا دیدم، نشان مادر است
آیه آیه، خانه از این روشنی تطهیر شد

گفته بابا: هست خاک ِ پای مادرها بهشت
پس چرا آتش به جای خاک، دامن گیر شد؟

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]
    رضاشوقیشنبه، 15 اسفند 1394 06:18
    باسلام وخسته نباشید خدمت شمازحمت کشان بی پلاک.شعرهای دهه سوم فاطمیه را کی میگذارید روی سایت؟ باتشکر