فاطمه الزهرا شهادت بدون نغمه داغ سنگین تو خم کرده است قد یار رامحسن حنیفی

داغ سنگین تو خم کرده است قد یار را
بعد تو دائم به سر می بندد او دستار را

چادر او بیت الاحزان است، وقت روضه ها
زیر چادر می برد چون گریه ی بسیار را

مجلس ختم تو را زهرا گرفت و نقل کرد
تسلیت گویی هیزم را، در و دیوار را

بعد تو راه همه کج شد به غیر از میخ در
کاش کج می کرد آتش راه آن مسمار را

رفتی و دیگر ندیدی یاس را آتش زده
رفتی و دیگر ندیدی طعنه های خار را

روشنی چشم های بسته از سیلی تویی
آه ای مهتاب! روشن کن نگاه تار را

مونسش این روزها پیراهنی کهنه شده
می زند بوسه لباس کهنه ی دلدار را

کوچه ی بن بست باعث شد بخواند روضه ی
شام ویران، دست بسته، کوچه و بازار را

 

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]