به فکر کربلا بودم در آوردم سر از مشهد
غزل مدحیه ای زیبا بگویم آخر از مشهد
اگر میل حرم دارم چه جایی بهتر از اینجا
اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد
امیدی به من و این طبع خشکیده نبود اما
به لطفش برده ام با خود غزل های تر از مشهد
گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد
سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد
طعام سفره ام را هم گرفتم از همین آقا
از آن روزی که با مهرش گرفتم همسر از مشهد
نمیشیند به جانش چایی تازه دم آن کس که
نبات زعفرانی برده با خود کمتر از مشهد
"پدیده" این نمایشگاه الطاف خداوندی ست
ندیدم شهر رویایی تماشایی تر از مشهد
برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد
چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد
"به جان مادرت زهرا قسم" رد خور ندارد که
نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد
اگر روزی شود تنها بلیط رفت میگیرم
چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد
علی الرضا زیارت بدون نغمه اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهدعلیرضا خاکساری
مرتبط
نظرات شما