موسی الکاظم شهادت زمینه شکسته شد بال کبوترمحمد کیخسروی

دوباره باز دلهای ما
تیره به رنگ ماتمه
دوباره بسته حلقه ی
اشکی تو چشم فاطمه
میون زندان بلا  افتاده یک مرد خدا
هماره در راز و نیاز و سجده و ذکر و دعا
به زیر تازیانه ها میگفت بزن من رو ولی
ای بی حیا دیگه نگو به مادر من ناسزا
شکسته شد بال کبوتر  به یاد خاطرات مادر
******
ته سیه چال بلا
پژمرده گلبرگای گل
به دست و پا و گردنش
مدالی از زنجیر و غل
با یاد عمه زینب و یک ساربان بی حیا
زیر شکنجه ها صدا میزد امان از کربلا
وای از مغیلان و فرار و آتش و درد و بلا
وای از شتاب سیلی و از ضربه های بی هوا
شکسته ساق پا و سینه   به زیر دست و پای کینه
*****
موقع جون دادن پدر
میون آغوش پسر
خیره نگاهش میکنه
از پشت قاب چشم تر
ولی امان از کربلا وقتی که زانو زد پدر
کنار تکه های جسم اربا اربای پسر
میخواد جمع و جورش کنه از روی این صحرا ولی
پر از علی اکبر شده ذره به ذره دور و بر
قدش خمید و از غم تا شد  مرگ پسر مرگ بابا شد
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]