موسی الکاظم شهادت بدون نغمه تابوت آقا تخته ی در شدمحمد قاسمی

اوضاع زندان سخت و بدتر شد
تا وضع جسمش مثل مادر شد
 
هر روز ضرب سيلي و شلّاق
افطاری موسی بن جعفر شد
 
او خطّ ثلثي ناب و موزون بود
صد حيف، كوفی مُكسّر شد
 
از حرف های زشتِ زندان بان
آئينه ی قلبش مُكدّر شد
 
با ناسزاهايي كه مي گفتند
درد دلش چندين برابر شد
 
"آزادی" آن هم با غُل و زنجير
از حبس، سهم اين كبوتر شد
 
با آن همه فرزند، درد اينجاست
تنهاي تنها بود و پرپر شد
 
"در" از خجالت سرخ شد وقتي
تابوت آقا تخته ی در شد
 
از بركت جسمش، پُل بغداد
بازارِ گلهای مُعطّر شد
 
معصومه اش را مي كند دق مرگ
عمری كه با داغ پدر سر شد
 
او زائر اشك برادر بود
امّــا رقيّه زائر سر شد
 
از ظلم رعيت، دخترِ شاهي
هم بي پدر هم بي برادر شد
 
اي واي از وقتي عمويش رفت
آماده ی تسليمِ زيور شد
 
از كربلا تا شام، چِل منزل
ذكرش فقط "لالايي اصغر"شد
 
با برق شادی از حرم برگشت
چشمي كه پای داغ او تر شد
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]