حسین الشهید شهادت بدون نغمه ساكن طشت طلا! با فقرا هم بنشينابوالفضل عصمت پرست

آهو از دشت غزل دل بکن استثنائاً
بوی سيب آمده چون از ختن استثنائاً

من خراسانی ام اما وطنم كرببلاست
متفاوت شده "حبّ الوطن" استثنائاً

من اويس توام و كار ندارم به بهشت
بوی تو ميوزد از اين قَرَن استثنائاً

آخر اینجا چه بهاری است که در هر قدمش
پر شد از لاله ی پرپر، چمن  استثنائاً

پدرت جای تو بخشيد زکات انگشتر
نبری كاش عقيق يمن استثنائاً

بين هفتاد و دو عاشق چه كسی غير شما
بوريا داشت بجای كفن استثنائاً

همه ی دار و ندارش که به غارت رفته
دست بردار از اين پيرهن استثنائاً

مادری در دل گودال تمنا می کرد
زينب! اين بار برو، دل بکن استثنائاً

حرمله بعد کمان دست به شلاق شدی؟!
اين رباب است، بيا و نزن استثنائاً

ساكن طشت طلا! با فقرا هم بنشين
يك سری هم به خرابه بزن استثنائاً

 

ابوالفضل عصمت پرست

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]