این در نیم سوخته که در نیست آئینه ی دق بابامه
سکوت حاکم تو خونه مون دردیه که بی التیامه
مادر تو بستر، بابا پریشون
دست خودش نیست، این چشم گریون
می باره چشام، بارون نم نم ما رو میکشه، آخر این غم
که جلو چشامون مثل شمع داره آب میشه مادر کم کم
آه بمون مادر ۳
به جون زینب
*****
قبل از اینکه از خونه برید تو و برادر بار آخر
کم حرف نبود داداش حسنم آخه چی شده بگو مادر!؟
دل کنده انگار، از بچه هاتی
چی شد دعات شد، "عجل وفاتی"؟
می باره چشام، کجا میری؟ از این زندگی چرا سیری؟
بابا رو که کشتی تو خونه چقدر آخه رو تو میگیری!؟
آه بمون مادر۳
به جون زینب
*****
چشات و هر بار که میبندی بابا میمیره تا که وا شه
در که میزنه پشت در باش بخدا بابام از خداشه
بازم که داری، با دست لرزون
پیرهن میبافی، با چشم گریون
می باره چشام، برا امشب بسه داری میسوزی از تب
بگو از دستباف و داستانش کی میخوای بگی برا زینب
آه بمون مادر ۳
به جون زینب