حسین الشهید شهادت ، گودال قتلگاه بدون نغمه به گوش تیر گفتا تیغ، بی سر کردنش با منمهدی رحیمی

به گوش تیر گفتا تیغ، بی سر کردنش با من
اگر چشمی به سوگش خشک شد، تر کردنش با من
 
تو کارت را بکن با شعبه ها من هم حواسم هست
حسین اکبر اگر آورد، اصغر کردنش با من
 
جواب تیغ را تیر اینچنین از روی زه پَر داد
اگر اصغر بیارد ذبحِ اکبر کردنش با من
 
اگر که لاله ی عباسی خود را حسین آورد
تو دستش را بزن ای تیغ، پرپر کردنش با من
 
رها شد نیزه ای و گفت مسئولیت این سر
از اینجا تا شبِ تقدیمِ دختر کردنش با من
 
صدای نیزه را خاری شنید وگفت بعد از ظهر
زخیمه هرکه آمد سدِّ معبر کردنش با من
 
یقینا شیشه ‌ی پای رقیه بی ترک مانده
مغیلان را خبر کردم، مشجَّر کردنش با من
 
همین طور اسبی از آن دور با نُه اسب دیگر گفت:
شبیه قاسمش، چندین برابر کردنش با من
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]