علی الرضا زیارت ، شهادت بدون نغمه دختر ندارى لاأقل دربدرت باشدعلی اکبر لطیفیان

نام تو را بردم زمستانم بهارى شد
در خشکسالى دلم صد چشمه جارى شد
 
بعد از زمانى که گدایى تو را کردم
دار و ندار من عجب دار و ندارى شد
 
گفتند جاى توست، دل را شستشو کردم
پس می شود از خادمان افتخارى شد
 
می‏خواستند از هر طرف تو جلوه گر باشى
این گونه شد، دور حرم آئینه کارى شد
 
گاهى اسیرى لذّت آهو شدن دارد
بیچاره آن که از نگاه تو فرارى شد
 
گَرد ضریحت با من و گَرد دلم با تو
بى تو دوباره این دلم گرد و غبارى شد
 
من سائل بى چیزِ اطرافِ حرم هستم
من سالهاى سال، دنبال کرم هستم
 
انگور سرخى، سبز کرده دست و پایت را
تغییر داده حالت حال و هوایت را
 
اى خاکِ عالم بر سرم، حالا که میایى
از چه کشیدى بر سر و رویت عبایت را
 
تو سعى خود را میکنى و باز می‏افتى
این زهر خیلى ناتوان کرده است پایت را
 
وقت زمین خوردن صدا در کوچه می‏پیچد
آرى شنیدند آسمانی‏ها صدایت را
 
وقتى لبت خشکید و چشمت ناتوان‏تر شد
در حجره ى در بسته دیدى کربلایت را
 
در حجره ‏اى افتاده ‏اى و تشنگى دارى
تو کربلاى دیگر در حال تکرارى
 
قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد
بد شد، نشد امروز بالاى سرت باشد
 
بد جور دارى روى خاک از درد می پیچى
اى واى اگر امروز روزِ آخرت باشد
 
حیف از سر تو نیست روى خاک افتاده؟!
باید سرت الآن به دست خواهرت باشد
 
حالا غریبى را ببین دنبال تابوتت
دختر ندارى لااقل دربدرت باشد
 
وقتى شروع روضه‏ هاى ما بیان توست
خوب است پایانش، بیان دیگرت باشد
 
یابن شبیب آیا شهید بى کفن دیدى؟
در لابلاى نیزه، پاره ‏پاره تن دیدى؟
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]