رقیه سادات - - -واحد چه شبا از درد پا نخوابیدم مسعود اصلانی

چه شبا از گریه ها نخوابیدم      چه شبا از درد پا نخوابیدم 
چه شبا عمه با من نخوابیده     چه شبا دور از بابا نخوابیدم 
از انتظارت گله دارم بابا 
از نیزه دارت گله دارم بابا 
تشنه لب کنار ما خوش اومدی    بابای از ما جدا خوش اومدی 
همنشين نیزه ها خوش اومدی
*****
 رو دلم زخمی از اون شبا دارم   بی کسم اما منم خدا دارم 
  باباجون از نیزه ها کنار من         اومدی دیدن همه بابا دارم 
از درد شونه گله دارم بابا 
از تازیونه گله دارم بابا 
ماه غم دراومده باید برم    شب آخراومده باید برم 
حوصلم سراومده باید برم 
همنشين نیزه ها خوش اومدی....
*****
 مثه تو زلفام ببین پریشونه      بدنم می لرزه و چه بی جونه 
نبودی از غربت سر بازار         چه شبا مثل لبت دلم خونه 
از زخم ابرو گله دارم بابا 
از درد پهلو گله دارم بابا 
خونه ی همسفرت یه سر زدی    قربون زخم سرت یه سر زدی 
چه عجب به دخترت یه سر زدی 
همنشين نیزه ها خوش اومدی....
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]