رقیه سادات - - -بدون نغمه زخم داری ولي مسيحاييمحمد بختیاری

زنده هستم به عشق دلداري
به اميد طلوع ديداري
گاه دنبال زندگي هستم
گاه دنبال چوبه‌ ي داري
جرعه‌ اي نور ، كاسه ‌اي خورشيد
مرحمت كن به قلب بيماري
با خيال تو دائم‌ الذكرم
موقع خواب و وقت بيداري
ما گرفتار عشق مولائيم
اي به قربان اين گرفتاري
شعله‌ي عشق خانمان سوز است
عشق در اصل آتش افروز است
 
مثل صبح بهار بيدارم
دور تو در مدار تكرارم
لب به لب ابر و باد و بارانم
آسمانم ولي نمي‌بارم
در تكاپوي نور سرزده‌ام
تازه‌ام ميل عاشقي دارم
از همان اول تولد، نه
قبل از آن كرده‌اي گرفتارم
چه بهشتي چه دوزخي باشم
دست از اين عشق برنمي‌دارم
خاك عاشق به گريه گِل شده است
دل ما با رقيه دل شده است
 
پريِ قصه‌هاي رؤيايي
چقدر تو شبيه زهرايي
زانوي غم بغل نگير عشقم
زخم داری ولي مسيحايي
عمه قربان اشك چشمانت
كه عزادار مشك سقايي
من كه گفتم پدر سفر رفته
از چه درانتظار بابايي
ناگهان يك طبق رسيد از راه
با چه شوري و با چه غوغايي
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]