رقیه سادات - - -بدون نغمه ببر مرا که به بزم شراب جايم نيستاحمد شاکری

به روى دامن من امشب استراحت کن
چو من به خاک نشينى بيا وعادت کن
چقدر دور سر روى نيزه پر بزنم
بمان و مثل هميشه کمى محبت کن
بگو که اين همه زخم از کجاست روى لبت
برايم از سر بازار شام صحبت کن 
ببر مرا که به بزم شراب جايم نيست 
مرا ز تير تماشاى شمر راحت کن 
نديده اى که چه کردند مردم کوفه
به حال و روز لباسم دوباره دقت کن 
گرفته چادر من را به دخترش داده 
ميان حال من و او خودت قضاوت کن 
کشيد گوش مرا، گوشواره را، گفتم 
بزن تو هم که يتيمم بگيرغارت کن
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]
    علیجمعه، 07 آذر 1393 10:35
    سلام بسیار عالی، خدا خیر دهد برادر شاکری ذوق بالایی به خرج داده اید ان شا الله در مسیر اهل بیت قدم برداریم یا علی