زینب کبری کاروان اسرا ، رحلت بدون نغمه کوهی شبیه عمه ی ما استوار نیستعلیرضا خاکساری

کوهی شبیه عمه ی ما استوار نیست 
مانند این عقیله کسی باوقار نیست 
جدّش نبی بود پدرش شاه اولیاست 
آیینه دار فاطمه بی اعتبار نیست 
تا خطبه های حیدری او بُرّنده است 
تیر و کمان و نیزه و دشنه به کار نیست
از مرتضی به او دل و جرات رسیده است 
دیدند این مخدره  اهل فرار نیست 
در گیرو دار معرکه مردانه ایستاد 
هرکس در این میانه که زهرا تبار نیست
خط و نشان او همه را زهره اب کرد 
شکرخدا که در کف او ذوالفقار نیست
آتش گرفت چادرش اما تکان نخورد
هرکس بدین رویه ولایت مدار نیست
یک شهر پای کرسی درسش نشسته اند 
جز او کسی که شُهره به آموزگار نیست 
با حفظ چادرش به همه درس داده است 
کشف حجاب زن بخدا افتخار نیست
حالا برای غربت او گریه میکنیم 
نوحی میان مرثیه اش غصه دار نیست
با هر بهانه در همه جا گریه میکند 
چشمی شبیه چشم ترش بی قرار نیست
 آواز و رقص و تشت زر و مجلس شراب
با روحیات دخت علی سازگار نیست 
با خون پاک هر دو شهیدش نوشته است 
هیهات من الذله فقط یک شعار نیست 
بانو کرامتش همه را محتشم کند 
جز روضه خوان او احدی شهریار نیست
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]