علی السجاد کاروان اسرا ، شهادت شور ، زمینه من بودم و عمه زینب و زن و بچه هامحسن حسن آبادی

من بودم و/ عمه زینب و زن و بچه ها
نمیره تا ابد از ذهن من/ خاطره های تلخ کربلا ۲
او می دوید و عمه می دوید
او می برید و عمه می برید
او می نشست و عمه می نشست   
از چشماش قطره ی خون می چکید
واویلا واویلا واویلا علیک المظلوم
*****
من بودم و/ عمه زینب و زن و بچه ها
عذابِ هرشبِ عمر منه/ کابوس شهر شام پر بلا
سنگ بر ما بی بهونه می زدند
عمه مو تازیونه می زدند
در ازدحام کوچه و بازار
حرف از کار در خونه می زدند 
واویلا واویلا واویلا علیک المظلوم
*****
من بودمو/ عمه زینب و زن و بچه ها
مُردم و زنده شدم مجلسِ/ بد مستی یزید بی حیا
عمه صدا زد با چشم گریون
بسه نزن دیگه نا مسلمون
قاری قرآن و یک خیزران؟
از گوشه ی لب ها می ریزه خون
واویلا واویلا واویلا علیک المظلوم
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]