عبدالله بن الحسن - - -واحد خون مرد جمل تو رگامهمهدی نظری ، رضا تاجیک

باز نسیم مدینه، وزیده       نعره هام تا به کوفه رسیده
مثل سقای خیمه اباالفضل   می پرم من با دست بریده 2
طنین/ برائت/ نشسته رو لبهام مثل مادر
که بشنا/سه عالم/ تموم نواده های حیدر
ذکر گلوی من      لبیکَ یا اباعبدالله
های و هوی من  لبیکَ یا ابا عبدالله
شد گفتگوی من   لبیکَ یا اباعبدالله
ای عمو حسین واللهِ لا اُفارقُ عَمّی 3

خون مرد جمل تو رگامه           ذکر یا فاطمه رو لبامه
لحظه آخرت ای عمو جون    خیلی چشمات شبیه بابامه 2
یه لحظه/ تحمل/ بکن که الان میام کنارت
تو هستی/ علی و/ منم شمشیر ذوالفقارت
تنهات نمیذارم   واللهِ لا اُفارقُ عَمّی
طاقت ندارم      واللهِ لا اُفارقُ عَمّی
من دوست دارم  واللهِ لا اُفارقُ عَمّی
ای عمو حسین واللهِ لا اُفارقُ عَمّی 3

باید امشب ز دلبر سخن گفت   از همون فاتح صف شکن گفت
باید از وارث ذوالفقار و        قصه های نبرد حسن گفت 2
به دست/ امامی/ که داره فضایل و مدارج
نيگا کن/ تو میدون/ یه تل از جنازه ی خوارج
جانم فدای اون          که بانی قیام حسینه
این افتخارشه          از عاشقان نام حسینه
مدحش فقط همین   که رهبر و امام حسینه
جانم امام حسن روح و ریحان منی امام حسن 3

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]