حجت المهدی ولادت زمزمه آروم بخواب رو دست بابا پسرم (زمزمه احیاء)احسان پیریایی

آروم بخواب رو دست بابا پسرم     باید جهانی رو تو بیدار کنی
باید برای روزگار بی کسی            فکری برای چند نفر یار کنی
آروم بخواب رو دست بابا پسرم  باید که یک عمر رو تو تنها بمونی
باید برا برپایی دولت حق                       تو یک نفر تا ته دنیا بمونی
شونه های غم خمه / یاورات چقد کمه
خوشی هات یکی دو تا / غصه هات یه عالمه

آروم بخواب رو دست بابا پسرم     مادرمون فاطمه چشم انتظاره
تا تو بیای وانتقامش بگیری               هرشب و رزو منتظر وبیقراره
آروم بخواب رو دست بابا پسرم                    ساقی علقمه تو رو صدا زده
چشم انتظار بوده تا از راه برسی   تو خاک وخون وقتی که دست وپازده
شونه های غم خمه / یاورات چقد کمه
خوشی هات یکی دو تا / غصه هات یه عالمه


آروم بخواب رو دست بابا پسرم   دشمن تو شیعه هاتو سر میبره
یه روزی دشمن توی راه کربلا                 کبوترای عاشقو پر میبره
*آروم بخواب رو دست بابا پسرم   جدمونو توکربلا سر بریدن
بعد شهادت غریب کربلا     خیمه های عمه رو آتیش کشیدن
شونه های غم خمه / یاورات چقد کمه
خوشی هات یکی دو تا / غصه هات یه عالمه


آروم بخواب رو دست بابا پسرم       مردم دنیا قدرتو نمیدونن
تو زرق وبرق زندگی اسیرن و          برا ظهور تو دعا نمیخونن
آروم بخواب رو دست بابا پسرم     اما یه عده چشم براهت میمونن
هرشب ورزو و ماه وسال تو روضه ها   برای تو ذکر فرج رو میخونن
شونه های غم خمه / یاورات چقد کمه
خوشی هات یکی دو تا / غصه هات یه عالمه

احسان پیریائی

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]