فاطمه الزهرا شهادت ، بستر واحد مو سپید و پیریحسین خدایاری

با چشم گریون چشماتو به روم میبندی     با روی نیلی می خوای تا به من بخندی
اشکاتو مرهم روی بازوهات میبندی
تو از من داری رو میگیری، به حیدر نگو که میمیری
کبوتر چرا سربه زیری/ موسپید وپیری
میون شعله های سوزان، به پیش چشم خون طفلان
تو گفتی غم مخورعلی جان/ ای ابر باران
فدایت ای فدایی من 3 قد کمانی من

یادم نمیره مسمار و در شکسته     تو مونده بودی من بادوتا دست بسته
ای گل حیدر، کی شاخه هاتو شکسته
بمیرم که نفس نداری، ز درد سینه خواب نداری
عزیزم منو جا نذاری/ تنهام نذاری
دعا کن یاس قد کمونم، الهی بعد تو نمونم
نگاهات کرده نیمه جونم/ سرو جوونم
فدایت ای فدایی من 3 قدکمانی من

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]