حسن العسکری شهادت زمینه جوونی و ارث بردی از زهرا توامیر حسن سالاروند

تو ماتم صاحب زمان صحن چشا پر خونه پر خونه
شد رهسپار سامرا باز این دل بی خونه بی خونه
تو غمت مثل ابرای بهاری
می بارم وقتی که بارون می باری
من عزادارمو امیدم اینه
لباس مشکیمو تو در بیاری
برای غربتت آقا - دل من مثل عاشورا
میره سرداب و تو اونجا - همنوا میشه بازهرا
میخونه (2) آجرک الله بقیه الله

جوونی و ارث بردی از جوونی زهرا تو زهرا تو
بغضی گلوگیر داری از مصیبت و غمها تو غمها تو
بغض تو چادر آتیش گرفت س ؟
بغضت از مادر و مسمار سینه س؟
گریه هات بر قتیل کربلا و
روضه هات دائم از شهر مدینه س
روضه ی کوچه های تنگ – روضه ی صورت و سیلی
روضه ی دستای بسته – گل یاس و رخ نیلی
می خونی(2) با آه جانکاه همش وا اماه

تو گوشه ی حجره تو از شراره غم می سوزی می سوزی
چشاتو تا مهدیت نیاد همش به در می دوزی می دوزی
سید اهل بیتی اسقنی الماء
گفتی با رعشه از عمق نفسات
غرق خونه لبات چون قاری حق
ظرف آب بسکه خورد بر روی لبهات
می خونی روضه با یاده – خیزرون و لب و قرآن
مثه جده غریبت تو- جون میدی با لب عطشان
می خونی(2)کشته ی بی سر غریب مادر

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]