سبک: نم نم بارون می زنه
وقتی که گفتم اومده فرزند سردار جمل
یکی بلند شد صدا زد حی علی خیر العمل
دهان این بچه رو ببندید همه بیاین تا بهش بخندید
همه میگن که وقت/ یتیم کشی رسیده
ببین که بی رحمیشون/ تا به کجا کشیده
واویلتا واویلا 4
وقتی که دیدن حریف این آقازاده نمیشن
حریف بچه شیر با این نبرد ساده نمیشن
یه نانجیبی می کرد نظاره گفت که ببینید زره نداره
یه چند تا سنگ اندازو/ تو معرکه آوردن
خوشگلی رو از روی/ صورت مهتاب بردن
واویلتا واویلا 4
یه سنگ به اون پیشونی خورد یه سنگ به پشت گردنش
یه سنگ به چشم مستشو چند تاییم روی تنش
به زیر سنگا از نفس افتاد تا که ز حال رفت از فرس افتاد
تو التهاب غصه/ کرببلا غوغا شد
آخر روضه اومد/ نوبت مرکبها شد
واویلتا واویلا 4
رضا تاجیک