فاطمه الزهرا ولادت بدون نغمه کویر قلب من از مهر تو غزل خیز استمحسن حنیفی

شب نزول مثالی لطف و احسان بود
میان عرش و زمین جبرئیل حیران بود
میان شهر پیمبر که نور باران بود
به نام ساقی کوثر ملک غزل خوان بود
خدا به دست نبی ساغر و سبو می داد
سه باده از می کوثر به دست او می داد

بگو به مریم عذرا که سرورش آمد
دهید مژده به ساقی که کوثرش آمد
دلیل خلق علی و پیمبرش آمد
چه ذوق کرده محمد که مادرش آمد
رسیده سیب بهشتی شاخه طوبی
رسیده حضرت خورشید، مادرم زهرا

رسیده تا که کند مادری برای دلم
گرفته زیر پر و بال خود هوای دلم
به خشت خشت محبت کند بنای دلم
شده است کعبه دلم، او شده خدای دلم
رسیده است و مسیر دعا عوض شده است
طریق سجده ما بر خدا عوض شده است

من از تبار جنونم شما همان لیلا
به عشق روی شما آمدم به این دنیا
کلاس اول عشقم، صدا کشی و هجا
نوشتم آب، بابا، علی، حسن، زهرا
نوشته ام همه عاشقی است نام حسین
تو لطف کردی و من هم شدم غلام حسین

قبول می کنی آیا مرا به فرزندی؟
به روی این پسرت مادرم نمی خندی؟
گدای تو شده ام؛ شغل آبرومندی
دوباره قصه سائل، عجب گلوبندی
دراز سمت شما دست خالی دنیا
خدای مرحمت بر اهالی دنیا

کویر قلب من از مهر تو غزل خیز است
دلم به گوشه چادر نمازت آویز است
و کوچه های دو چشمم ز اشک لبریز است
بگیر جان مرا گرچه پست و ناچیز است
به جای آن، شب جمعه به کربلا ببرم
دلم بهانه گرفته، تو را خدا ببرم

محسن حنیفی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]