فاطمه الزهرا شهادت واحد حیدر پس از تو بی ذوالفقارهرضا تاجیک

یادم نمیره عروسیمون اون شبی که تو اومدی به خونم
گفتی شریک غم توام تا به آخرش پای تو می مونم
تو زندگیمون خانومم  عشقو به من هدیه دادی
به خاطر من بوده که به این حال و روز افتادی
داری میری از پیش من با صورت سرخ و کبود
تنهام نذار عزیز من قرارمون که این نبود
از رفتنت زهرا خیلی غصه دارم   روی بسترت هرشب سر می گذارم
یه دل سیر امشب گریه میکنم زهرا   بعد تو میشم تنها با چشای دریا
زندگی بی تو چه فایده داره    حیدر پس از تو بی ذوالفقاره
ای تکیه گاهم فاطمه جانم         پشت و پناهم فاطمه جانم

بگو دیگه بعد رفتنت بین این جهان من به کی بنازم
باور ندارم تو این خونه من برای تو تابوت می سازم
این میخایی که می زنم   یه تیر تو سینه ی منه
یه خبرایی شده که   یکی داره در می زنه
با این حالت بازم میخوای بری تا در رو وا کنی
بازم میخوای به پشت در حماسه ای به پاکنی؟
با دیدن کوچه بی قرار و بی تابم           من با گریه ی زینب غرق التهابم
با دیدنت زهرا برطرف می شد غمهام  یک نظر حالا کن به التماس چشمام
ای سپر من مرو ز دستم       با رفتن تو قامت شکستم
ای تکیه گاهم فاطمه جانم    پشت و پناهم فاطمه جانم

یادم نمیره روزی که تو جای مرتضی پشت در نشستی
یاس علی بین شعله ها پیش چشم من سوختی و شکستی
ریختن همه تو این خونه  یه مشت جماعت شرور
دستامو بسته بودن و  من و می بردنم به زور
به پشت من میومدی چند باری خوردی به زمین
هی ناله سر می دادی که علی امیرالمونین
دلواپسم بودی تو همه کسم بودی      روی لبهای حیدر ذکر یا ودودی
ای همزبون من یار مهربون من     بی کسی من دیدی پیش چشم دشمن
قرار نبود که تنهام بذاری         با غصه های این بی مزاری
ای تکیه گاهم فاطمه جانم         پشت و پناهم فاطمه جانم

رضا تاجیک
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]