فاطمه الزهرا شهادت ، بستر واحد ، زمزمه شایعه کردن همسایه هامون کار تو دیگه شده تموممحسن حنیفی

مادرم امشب می سوزه تو تب لحظه به لحظه میره از هوش
سرفه دائم باعث شده که من و نمی گیره تو آغوش
زخم روی سینه امونش و بریده   تکیه به من میده و راه میره خمیده
دیگه چیزی نموند از اون قد رشیده
ذره به ذره پیکرش میشه آب
دعای رفتنش شده مستجاب
دیگه داره میره ز پیشم 2
وای مادرم وای مادرم  وای مادر 3

شایعه کردن همسایه هامون کار تو دیگه شده تموم
اگه دروغه پس چرا دیگه هی می بوسی زیر گلوم
دلت میاد حسینت و تنها بذاری    تشنم شده میشه برام باز آب بیاری؟
یا بغلم کن اینکه دیگه نداره کاری
به من بگو چیه قضیه کفن ها
سینه و نعل تازه بر مرکب زدن ها
من می مونم غریب و تنها 2
وای مادرم وای مادرم  وای مادر 3

محسن حنیفی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]