فاطمه الزهرا بستر زمینه هرروز و شب می خونم نرواحسان جاودان

با این همه زاری و التماس   هر روز و شب می خونم نرو
برا منم نمی مونی، شده               به خاطر بابا جون، نرو
بازه عجیب/ چشای زخمات و/ چشات نیمه بازه
سرفه تو/ داره من و یاد/ پیمبر میندازه
نگو مادر/ که توی دل تو/ هوای پروازه
وای     مادرم

با اينهمه زاري و التماس       بستي چرا باز بار سفر
اگه مي خواي بري مادر منم  تو رو خدا همراهت ببر
دلت مياد/ آخر بري تو و/ بابا مظلوم باشه
مگه ميشه/ آخه بي تو يه روز/ دلم آروم باشه
چطور چهار/ ساله دخترت از/ حالا خانوم باشه
وای     مادرم

با اينهمه زاري و التماس   چرا بازم چشمات رو همه
روميگيري باز از حيدر چرا؟   به خدا كه بابا مَحرمه
مگه مادر/ كسي جوونيِ / تو رو برده غارت
تا خود صبح/ بلنده به خدا/ چرا آه و نالت
نگفتي كه/ چرا خبري نيست/ ديگه از گوشوارت
وای     مادرم

احسان جاودان
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]