روز وداع پیروهنم گریه می کند
با هر دو دست سینه زنم گریه می کند
در بین روضه ها بدنم تیر می کشد
معلوم میشود که تنم گریه می کند
همشهری توأم ز شما دور مانده ام
قلبم ز دوری وطنم گریه می کند
من در حسینیه به حضور تو می رسم
وقتی اویس در قرنم گریه می کند
با یاد خیزران به لبم لطمه می زنم
شکرش به جاست که دهنم گریه می کند
وقتی که بوریا کفنت شد بدیهی است
در بین قبر هم کفنم گریه می کند
محسن حنیفی
با هر دو دست سینه زنم گریه می کند
در بین روضه ها بدنم تیر می کشد
معلوم میشود که تنم گریه می کند
همشهری توأم ز شما دور مانده ام
قلبم ز دوری وطنم گریه می کند
من در حسینیه به حضور تو می رسم
وقتی اویس در قرنم گریه می کند
با یاد خیزران به لبم لطمه می زنم
شکرش به جاست که دهنم گریه می کند
وقتی که بوریا کفنت شد بدیهی است
در بین قبر هم کفنم گریه می کند
محسن حنیفی