حسین الشهید کاروان اسرا زمینه چه كردی با مذهبم (دیر راهب)احسان جاودان

تموم هستم و دادم تا يك دم
از جون و دلم بذارم
روي زخماي تو مرهم
پادشاه مظلوم
سر تو رو با قلب زار و محزون
مي شورم عزيز دلخون
با دو تا چشای گريون
اي بريده حلقوم
الهي بميرم برات/كه زخماي تو بي حده
معلومه كه هر كي ز راه / رسيده يه سنگت زده
چي به سر تو اومده؟ 2
بي تابم از غمات    چي شد كه سوخته موهات
چقدره خشكه لبات
نواده ي مصطفي


ميريزه اشك ديده هام رو گونه
غصه هات و كي ميدونه؟
بر رخت چرا نشون
داغي تنوره
ببين چي اومده آقا به روزم
از غم نگات مي سوزم
بر رخت ولي هنوزم
هاله هاي نوره
چه خبره تو دير من/ انگاري سپيده دميد
از آسمونا تا برات / يه هودجي از نور رسيد
مادري یه آهي كشيد 2
پيچيده بوي سيب         مسيح روی صليب
شدي به دردام طبيب
نواده ي مصطفي


آسمونا همه گرم تماشا
با مصيبت و بلاها
با سر اومدي ز صحرا
اي نگار خسته
هر چي ميبينمت تو رو تو اينجا
مي بري دل از من آقا
از چه اي امير تنها
پيشونيت شكسته
چهره ي تو اي غرق خون / چقده برام آشناس
حيفه كه حالا از تنت / سر پريشونت جداس
امون ز قوم ناسپاس 2
أشهد روي لبم    چه كردي با مذهبم!
مي بيني تاب و تبم ؟
نواده ي مصطفي

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]