علی اصغر شهادت زمزمه شیرین زبانم می زند نفس شمردهسید محسن حسینی

شیرین زبانم می زند نفس شمرده
گمان کنم شش ماهه از تشنگی مرده
آخر شدم از روی او من شرمنده، با لب پر خون می زند بر من خنده
با خنده هایش مرا از پا افکنده
مانند گیسوی تو من پریشانم، تر شد لبت از اشک مثل بارانم
من بین میدان و حرم سرگردانم
لای لای علی لای لای علی لای لای اصغر
***
آتش زدی بر جانم ای طفل خموشم
چرا فتاده سر تو بر سر دوشم
رفته همه هستم؛ تویی بود و هستم، در خون نشستی تو من از پا نشستم
کمتر تو دست و پا بزن روی دستم
ای بهتر از جانم چرا نیمه جانی – تا کی دلم را ای پسر می سوزانی
تا کی زبان دور دهان می گردانی
لای لای علی لای لای علی لای لای اصغر

سید محسن حسینی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]