موسی الکاظم شهادت زمینه بدنی که یه عمر بسته بوده به چوبامیرحسین الفت

داره از غم میکشه یه دختری آه (نفس گیر) 2
روی یک تیکه چوب یه پیکری بسته (به زنجیر) 2
بدنی که یه عمر بسته بوده به چوب
شده خورشید تو دم دمای غروب
داره بارون از چشای فرزند زهرا می باره
بمیرم آقام امام رضا رو چه دل بی قراره 2
دوباره بارون غم می باره    دلا چه بی قراره
سینه پر از شراره
واویلا      واویلتا واویلا 3

اونکه بودش همه شب گرم دعا گرم (عبادت) 2
نمی دونین چی گذشت به آقامون توی (اسارت) 2
چیزی باقی نبود دیگه از بدنش
جای زخم عمیق مونده روی تنش
میزدن آقام و تازیانه امون از جسارت
امون از تنهایی و غریبی امون از اسارت 2

دوباره بارون غم می باره    دلا چه بی قراره
سینه پر از شراره
واویلا      واویلتا واویلا 3


امیر حسین الفت
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]