فاطمه الزهرا شهادت ، بستر زمینه چه کنه با غم یارامیرحسین الفت

شب بارونه  چشام گریونه؛ وای
یتیم حیدر داره می خونه: وای
مرو  ای مادر؛ وای
مادرم می ره و من دیگه تنها می شم
غصه رفتنش می زنه دیگه آتیشم
روزگار من پر درده    دردای دلم بی حده    غصه چشامم و خون کرده
حیدر  گرفتار      چه کنه با غم یار


دلم غمگینه    غمم سنگینه؛ وای
در و دیوارا  هنوز خونینه؛ وای
مرو  ای مادر؛ وای
می شنوم نیمه شب توی خواب صدای نالَتو
کاش می شد تو کوچه می زدی قید قبالتو
تو عبادت هر روزم  مثل شمع شب افروزم   پا به پای تو می سوزم
زینب پرستار      چه کنه با غم یار

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]