فاطمه الزهرا بستر زمینه مادر روضه ميخونهاحسان جاودان

چند روزه كه بر سينه ي من از سوز غم تو غصه نشسته
كي ميشه كه باز شونه بزني بر موي من اي بازو شكسته
اشكام دونه به دونه     از اين غم زمونه
مادر روضه ميخونه
پاهام مي لرزه از غم   زار و غمرده حالم
مادر نرو ز خونه
  ****
حالا كه پرستار توأم و با خبرم از زخماي سينه
آخه چرا حتي يه دفعه زينب نميتونه روتو ببينه
  فصل خزون رسيده       ماه  ز غم خميده
ياس  به خون تپيده
چشمات به غم اسيره    زينب برات بميره
مادر موهات سپيده
  ****
حالا كه برا پر كشيدنت بي شكيبي و لحظه شماري
نگاهي به من كن تو ميون دلواپسي و دل بيقراري
حالا مي سوزي در تب         عشق و قرار زينب
مادر بيا يه امشب
كم كن شيون و زاري         مثله ابر بهاري
جونم رسيده بر لب

احسان جاودان
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]