یه سینه ی پرشراره هنوزه چشام می باره
به خودم میگم بسته دیگه گریه نکن این گریه های بی امون اثر نداره
بارونی میشه چشای ترم و هر شب میبینم خواب مادرم و
دستی که گرفت سایه سرم و دلبرم و
شده کوچه شب تیره چقدر این راه نفسگیره
تویی نفسم مادر مادر
همه ی کسم مادر مادر
تو سینه ی من یه رازه یه غصه جانگدازه
از پر همون چادری که خاکی شدش میریخت به روی کوچه ها خونای تازه
با شونه شدم عصای مادر و میلرزید همش پاهای مادر و
دیدم وَرم چشای مادرو اون دلبر و
شده کوچه شب تیره چقدر این راه نفسگیره
تویی نفسم مادر مادر
همه ی کسم مادر مادر
امیر حسین الفت
به خودم میگم بسته دیگه گریه نکن این گریه های بی امون اثر نداره
بارونی میشه چشای ترم و هر شب میبینم خواب مادرم و
دستی که گرفت سایه سرم و دلبرم و
شده کوچه شب تیره چقدر این راه نفسگیره
تویی نفسم مادر مادر
همه ی کسم مادر مادر
تو سینه ی من یه رازه یه غصه جانگدازه
از پر همون چادری که خاکی شدش میریخت به روی کوچه ها خونای تازه
با شونه شدم عصای مادر و میلرزید همش پاهای مادر و
دیدم وَرم چشای مادرو اون دلبر و
شده کوچه شب تیره چقدر این راه نفسگیره
تویی نفسم مادر مادر
همه ی کسم مادر مادر
امیر حسین الفت