موضوع نامشخص - بدون دسته بندی ، حسین الشهید اربعین بدون نغمه باور نکردنی استمحمد بیابانی

ای همسفر قرار تو باور نکردنی است
من، اربعین، کنار تو، باور نکردنی است
با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام
اینجا، سر مزار تو، باور نکردنی است
بر روی سرخ همسفرانت نگاه کن
این باغ لاله دار تو باور نکردنی است
در زیر تازیانه به سر شد اسارتم ...
تا آمدم دیار تو، باور نکردنی است
من را ببین و مادر خود را نظاره کن
قد کمان یار تو باور نکردنی است
با اینکه دشمنت همه جا کرد غارتم
من قهرمان عرصه رزم اسارتم
****
آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند
چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند
مهمان شام بودم و بر میزبانیم
یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند
جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی
بر زخم های واشده مرهم نذاشتند
وقتی که آستین شده معجر برای من
دیگر نگویمت چه برایم نذاشتند
دیگر چه وقت حرف عبا و عمامه است
وقتی به دستهای تو خاتم نذاشتند
دیدی چطور آل پیمبر عزیز شد
در مجلسی که دخترک تو ---- شد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]