زینب کبری - - -- - -واحد شهر شام*وای ازدل زینب**رضا تاجیک**- - -

پیر عشق حسین دختر حیدرم
بین شهر غربت بی کس و یاورم
تنها امید این کاروانم       با آه طفلان من همزبانم
میان کوچه ها با که بگویم  که هم مسیر با ساربانم
یارم و کشتند دست من و بستند از چشام بارون غم می باره
شد چراغ راهم تو مسیر شام نور الهی هجده ستاره
سرپرست طفلای یتیمم که آهشون بر دل زده شراره
آخه نامردا! پاهای دختر بچه نای حمل زنجیر و نداره
آه و واویلا   وای ازدل زینب2   آه و واویلا
============================
بر دلم بار این غصه سنگین شده
کوچه بازار شهر پر ز آذین شده
آه تمام ما را شنیدند                     حال و فغان ما را ندیدند
یک سو خلایق سرگرم خنده   یک سو برایم کِل می کشیدند
مردم شهرای نزدیک به شام خودشون و به این جشن می رسوندن
رافضی خوندن آل پیمبر رو دل پریشونم رو می سزوندن
ناله و آه ما رو شنیدند و خیره به چشمامون آواز می خوندن
سر در بعضی خونه ها نعل اسبایی بودش که رو تنت دووندن
آه و واویلا   وای ازدل زینب2   آه و واویلا
=====================
از غم این عزا جون من بر لبه
جمعیت خیره ی خطبه ی زینبه
کشتید عزیز و خون خدا رو           آواره کردید طفلان ما رو
کردید فراموش رسم وفا رو            بینید عذاب پروردگار و
مردم نامرد! ایشاا... چشماتون بارونی باشه تا روز قیامت
مگه داداشم نبود به دادتون رسید تو روزای قحطی رحمت
مردم نامرد! حسینم و کشتید انگار که خون مصطفی رو ریختید
لعنت حق بر تمومتون مردم که حرمت آل عبا رو ریختید
آه و واویلا   وای ازدل زینب2   آه و واویلا

رضا تاجیک
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]