حجت المهدی فراق و وصال بدون نغمه محرم/ زار زار می گريممصطفی رب دوست مطلق

دوباره جمعه شد و بي قرار مي گريم
براي آمدنت اي نگار مي گريم
دوباره جمعه شد و تو نيامدي آقا
سحر نگشت شبِ انتظار مي گريم
دوباره جمعه شد و اشكها سرازير است
زِ هر دو ديده چو ابر بهار مي گريم
دوباره جمعه شد و  با نواي يا مهدي
زبان گرفته ام و زار زار مي گريم
تو  بر گناهِ منِ رو سيه مكن گريه
كه من به حال خودم شرمسار مي گريم
اگر چه غرق گناهم ولي شبيه شما
براي جدِّ تو روزي دو بار مي گريم
براي شَيبِ خَضيب و براي خِدِّ تريب
براي آن سرِ بر ني سوار مي گريم
براي معجر و انگشتري كه غارت شد
براي آتش و دود و فرار مي گريم

مصطفي رب دوست
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]