علی اصغر شهادت واحد ، زمزمه مادر برات قصه مي خونهرضا تاجیک

قرار نبود علي من و    مضطر كربلا كني
هرچي صدات كنم فقط   خيره به من نگاه كني
قسمت نشد گل پسرم    (مادر) من و صدا كني
لا لا، لا لایی گل پونه   مادر برات قصه مي خونه
شيرين زبونم   دردت به جونم  شدي قنوت مستجاب پدرت
تو دشت محنت   غرق خجالت   هنوز پي يه جرعه آب پدرت
بين خيمه ها   تو گهواره خالي شده جات     لا لا لا لا لا لایی
تنگه اين دلم   علي! برا اشك و گريه هات       لا لا لا لا لا لایی
خاك غم به سر  خاك مي ريزم من روي چشات  لا لا لا لا لا لایی
...............................
وقتي كه دنيا اومدي   چه خوابايي برات ديدم
تا كه يه وقت چشم نخوري   به روت نقابي كشيدم
اما بميرم پسرم   راه رفتنت رو نديدم
لالا لالا اي نازنينم    نشد جوونيت و ببينم
دلم مي خواستش درد دلامو   گوش بدي و با من بگو بخند كني
دلم مي خواستش   يه روز شبيه  عمو اباالفضلت علم بلند كني
من دلم مي خواست   يه روز بشي تو طلايه دار   برات بميرم مادر
قهرمان بشي    تو هم مثه حيدر كرار     برات بميرم مادر
مرداي جنگي  صدات كنن اصغر سردار   برات بميرم مادر
................................
رفتي و هستيم و علي!    به دستاي خزون ميدم
با خاطرات خنده هات    گهوارت و تكون ميدم
لباس يك سالگي تو   من به همه نشون ميدم
نشد؛ الهي كه بميرم   جشن تولدی بگيرم
ستاره ریزم    همش عزیزم   تلظی لبت میاد جلو چشام
  ببین اسیرم   برات بمیرم   باید بدون تو سفر کنم به شام
يك نفر بگه   تو كربلا جرم تو چي بود   اي بي گناه مادر
پر زدي تو با   لباي خشكيده و كبود     اي بي گناه مادر
چشم زدن تو رو   يه لشگر كافر حسود    اي بي گناه مادر

رضا تاجیک
دریافت سبک
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]