علی اکبر شهادت واحد ، زمزمه آبروی من و بخررضا تاجیک

پاشو علي از رو زمين   آبروي من و بخر
عمّه تو از ميون اين   نامحرما حرم ببر
پاشو علي يه كاري كن    ديگه شكستم از كمر
پاشو كه ديگه خيلي ديره   باباي تو داره مي ميره
الهي داغ جوون ببينه    اون نانجيبي كه جوونم و گرفت
دلم مي سوزه   خدا مي دونه   جوونمو گرفت و جونمو گرفت
آهِ پيرمرد       بالاي نعش پسرش       مگر كه خنده داره؟
درد پيرمرد   وقتي كه مي سوزه جگرش   مگر كه خنده داره؟
اشك پير مرد    وقتي شكسته كمرش     مگر كه خنده داره؟
.............................
جووناي حرم بياين    اكبرم و پيدا كنين
تيكه هاي پيكرش و   رو عباي من جا كنين
اسم مدينه ببرين     ياد غم زهرا(س) كنين
نگيد چرا شدم هراسون   بچه بزرگ نكردم آسون
دارم مي سوزم   زمين مي افتم   كي تسليت ميگه به من تو اين عزا
دارم ميگردم   دنبال اكبر   تو گوشه گوشه ی زمين كربلا
رو دلم گذاشت   مصيبت داغ اكبرم   امت پيغمبر كُش
حمله مي كنن   با كينه از نام مادرم   امت پيغمبر كُش
بر نمي دارن  ديگه چرا دست از سرم   امت پيغمبر كُش
............................
افتاده جسم تو يه سمت   دست و پاهاي تو يه سمت
اينجا دارم مي بينمت   مياد صداي تو يه سمت
تو همه جاي كربلا   ولي باباي تو يه سمت
گم كرده ام دست و پاهامو      نشون ميدن اشك چشامو
من تك و تنها    اين نانجيبا   دارن براي كشتنت اذون ميدن
پاشو علي جون   ببين تو ميدون   دارن منو با دستشون نشون ميدن
قد خميده ام   با رنگ و روي پريده ام  كجايي اي عباسم
نور ديده ام   بيا ببين چي كشيده ام     كجايي اي عباسم
غصه ديده ام   به آخر خط رسيده ام   كجايي اي عباسم

رضا تاجیک
دریافت سبک
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]