رقیه سادات شهادت زمزمه ای پدر به خرابه خوش آمده ایامیرحسین الفت

سری به من بی نوا زده ای – ای پدر به خرابه خوش آمده ای
شکسته شده قد و قامت من – آمدی تو برای عیادت من
کن نظر تو به حالم     به قد هلالم     ببین ارغوانی شده پر و بالم
جای تو بر دیده ی من        ای به خون غلطیده ی من    ای سر بُبریده ی من

*****
ببخشا اگر کرده آزرده ات – بوسه از آن لبان ترک خورده ات
از این همه زخم به روی لبت – حق بده ای پدر تا که نشناسمت
می کشم به تو دستی     تو ای همه هستی     بفهمم که آیا تو بابایم هستی
چونکه با این چشم تارم     قدرت دیدن ندارم    در برت جان می سپارم
*****
ببین که چه دلتنگم ای پدرم – بر نوازش دستت به موی سرم
اگر که چه مویم کشیده شده – گیسوانم بریده بریده شده
گرم ناله و افغان     نهادم پدر جان     گرسنه سرم را به گوشه ی ویران
غرق در تب  جان بر لب        گریه کردم  در دل شب    روی پای عمه زینب

امیر حسین الفت
سبک زمزمه

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]