رقیه سادات شهادت زمزمه آه قدکمانم منرضا تاجیک

پدر ای پدر  چی اومده بر سر تو   پدر ای پدر  بگو کجاست پیکر تو
نبودی پیشم   خیلی ازت دلخور شدم    پدر بعد تو  آواره شد دختر تو
بابا بگو خولی کیه     گفتن باهاش همسفری
حالا نبود وقت سفر   مردم از این دربه دری
یه بوریا برام بیار  که مثل تو پر بکشم
نمیتونم خجالت از عمه و مادر بکشم
آه قدکمانم من  نیمه جانم من   دخترت دیگر اشهدش خوانده
آه  ای سر گریان  قاری قرآن بر لبت جای خیزران مانده

پدر ای پدر  صبوریم حدی داره   پدر ای پدر   چشام داره خون می باره
میسوزه دلم  میگن اینا خارجین   نماز میخونم   دشمن تو نمیذاره
آسمون و ستاره هاش   آینه ی جسم منه
وقتی میگم بابام کجاست   نامرد منوهی میزنه
وقتی که یک جام زخم میشد   بابا تو بوسه میزدی
تنم پر از جراحته    چرا تو پس نیومدی
آه  باور من شد   که یتیم هستم   هر بلای سخت بر سرم آمد
آه  در بیابانها   وقت تنهایی   حضرت زهرا مادرم آمد

رضا تاجیک

سبک زمزمه

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]