فاطمه الزهرا کوچه بدون نغمه راز كوچهوحید قاسمی

 طفلي حسن كه شاهد رازي مگو شده
 رازي كه باعث غم و بغض گلو شده
 زانو بغل گرفته و خون گريه مي كند
 از بعد ماجراي فدك زيرو رو  شده
 در خانه مي نشيند و بيرون نمي رود
 در كوچه با چه حادثه اي روبرو شده؟
 آتشفشان غيرت او شعله مي كشد
 شايد كسي مزاحم ناموس او شده؟
 حس مي كنم كه باز زمين خورده مادرم
 ديدم كه چادرش دو سه جايش رفو شده
وحید قاسمی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]