فاطمه الزهرا شام غریبان زمزمه پرستوی شکسته پرسید محسن حسینی

حسین من دست دعا بالا گرفته
بیمار خانه علی شفا گرفته
پرستوی شکسته پر ز لانه می رفت
بروی شانۀ علی شبانه می رفت
زهرای من زهرای من خدانگهدار (2)

ای کشتی بشکسته ام پهلو گرفتی
کشتی مرا از بسکه از من رو گرفتی
ای در بدن روح علی خدانگهدار
ای یار مجروح علی خدانگهدار
زهرای من زهرای من خدانگهدار (2)

بعد از تو ای پروانۀ آتش گرفته
من ماندم و این خانۀ آتش گرفته
دیدی که تنهایم ولی پیشم نماندی
ماه شبم دیدی به چه روزم نشاندی
زهرای من زهرای من خدانگهدار (2)

کی می رود از یادم ای یار جوانم
کی می رود از یادم ای قامت کمانم
ای جان من دیدم که دیگر جان نداری
دیدم به سختی سر به سجده می گذاری
زهرای من زهرای من خدانگهدار (2)

سيد محسن حسيني
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]