خسته شدي از بيماري مادر چقدر تب داري
شد خواهش من دستت را بر شانه ي من بگذاري
مني كه از غمت شكستم - بر سر قول با تو هستم - چيزي نگفته ام به بابا
جووني تو، كي ميگه پيري - چرا دلت ميخواد بميري - خيري نديدي تو ز دنيا
آه، جمع مي كني تو بسترت را
بهتر شدي الحمدلله
***
شبها تا سحر بيداري از شدت زخم كاري
بر صورت تو رنگي نيست از آينه ها بيزاري
ز فاطمه نشان نمانده – بر دست تو توان نمانده – تسبيح خود بالا نياور
با درد و غصه خو ميگيري – تو بسترت هم رو مي گيري – داره ميبينه چشم حيدر
آه، تا به حجره جسم خود را مي كشاني
چند دفعه اين چادرت را مي تكاني؟
***
چشمان خودت وا كردي سفارش بابا كردي
گفتي ز حسين و حسن صحبت ز كفن ها كردي
ولي بگو تو زينبت را – مادر به دست كي سپردي – من دختري كم سن و سالم
باشد خيالت جمع و راحت – هستند اين سه چون امانت – پاسخ بده اما سؤالم
آه، نقطه نقطه جسمت از چه لاله كاريست
نيمه جان هم مي پزي نان اين چه كاريست؟
رضا تاجيك
شد خواهش من دستت را بر شانه ي من بگذاري
مني كه از غمت شكستم - بر سر قول با تو هستم - چيزي نگفته ام به بابا
جووني تو، كي ميگه پيري - چرا دلت ميخواد بميري - خيري نديدي تو ز دنيا
آه، جمع مي كني تو بسترت را
بهتر شدي الحمدلله
***
شبها تا سحر بيداري از شدت زخم كاري
بر صورت تو رنگي نيست از آينه ها بيزاري
ز فاطمه نشان نمانده – بر دست تو توان نمانده – تسبيح خود بالا نياور
با درد و غصه خو ميگيري – تو بسترت هم رو مي گيري – داره ميبينه چشم حيدر
آه، تا به حجره جسم خود را مي كشاني
چند دفعه اين چادرت را مي تكاني؟
***
چشمان خودت وا كردي سفارش بابا كردي
گفتي ز حسين و حسن صحبت ز كفن ها كردي
ولي بگو تو زينبت را – مادر به دست كي سپردي – من دختري كم سن و سالم
باشد خيالت جمع و راحت – هستند اين سه چون امانت – پاسخ بده اما سؤالم
آه، نقطه نقطه جسمت از چه لاله كاريست
نيمه جان هم مي پزي نان اين چه كاريست؟
رضا تاجيك