حسن المجتبی زیارت ، شهادت بدون نغمه دل پاره پارهغلامرضا سازگار

اي کرامت به تو تمام، حسن
وي گداي تو خاص و عام، حسن
اي رسول و علي و فاطمه را
نام تو خوش ترين کلام، حسن
قبر بي زائر تو کعبة دل
حرمت مسجد الحرام، حسن
اين عجب نيست گر امام حسين
پيش پايت کند قيام، حسن
پاي تا فرق حُسن در حُسني
که خدايت نهاده نام، حسن
کعبه با آن جلال مي گيرد
از مزار تو احترام، حسن
کيستي تو کريم اهل البيت
کيستم من تو را غلام، حسن
دوست دارم که در مدينه شبي
به مزارت دهم سلام، حسن
زائر روضة البقيعم کن
سيدي، سيدي، امام، حسن
با تو بودم کَرَم کن و مگذار
بي تو عمرم شود تمام، حسن
خاک ذرية رسولم کن
جان زهرا قسم، قبولم کن

تو به اجداد خويشتن پدري
تو به شخص پيامبر پسري
تو عزيز دل سه معصومي
تو دو درياي نور را گهري
تو ز سر تا به پا امام علي
تو ز پا تا به سر پيامبري
تو امامي امام صبر و رضا
تو وليِ خداي دادگري
تو غريب هميشه در وطني
تو امام شهيد در صفري
تربت بي چراغ تو گويد
کز شه کربلا غريب تري
تو بزرگ شباب اهل بهشت
تو به پيران راه راهبري
به خداوندگار صبر قسم
که تو در صبر صاحب ظفري
تو جگر پارة رسول خدا
تو به زهرا ستارة سحري
جگر پاره پاره ات گويد
که تو از دست يار خون جگري
صبر تو از قيام سخت تر است
شاهدم لخته لختة جگر است

اي سلام خدا به جان و تنت
اي همه حُسن در رخ حَسنت
تو سپهر و ستاره زخم دلت
تو چراغي و داغ، انجمنت
پيکرت همچو شمع سوخته اي
آب شد در درون پيرهنت
پاره هاي جگر برون مي ريخت
با دل پاره پاره از دهنت
ماهي بحر بر تو مي گريد
که غريبي هماره در وطنت
جگر اهل بيت مي سوزد
تا قيامت به ياد سوختنت
گه جفا در جواب مهر و وفا
گاه دشنام پاسخ سخنت
عوض آب، زهر کينه به کام
جاي گل، ريخت تير بر بدنت
تيرها بر تو گريه مي کردند
اشکشان بود جاري از کفنت
باور هيچ کس نبود نبود
که جسارت شود چنين به تنت
تير دشمن به زخم تازة تو
گشت شرمنده از جنازة تو
اي مه و آفتاب زوّارت
اي همه خلق سر به ديوارت
جگر سوخته چراغ بقيع
چشم ها جاي پاي زوّارت
کاش چون شمع تا سحر مي سوخت
دل ما در دل شب تارت
پدر و مادرم فدايت باد
که ز هر کس رسيد آزارت
زهرخند مغيره مي زد زخم
همچو شمشير بر دل زارت
به تو مي گريم اي غريب وطن
که تو را کشت عاقبت يارت
جگر پاره پاره ات باشد
قصة غصه هاي بسيارت
سوز آن سيلي اي که زهرا خورد
بود عمري به ماه رخسارت
گل باغ دل علي ، به چه جرم
در جگر رفت اين همه خارت
چشم "ميثم" هماره ريزد اشک
بر تو و بر دو چشم خونبارت
عمر، جان دادن تو بود حسن
يار هم دشمن تو بود حسن

استاد غلامرضا سازگار

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]