حسن المجتبی زیارت ، شهادت شور ، زمینه بمیرم که نداریامیرحسین الفت

بميرم که نداري، حرمي و سنگ مزاري     بسوزم که بسوزد، زغم تو هر دل زاري
آقاي من  آقاي من
نه سايبوني نه روضه خوني، نه حرمي و نه بارگاهي
کبوترا با بالاي خاکي، مي دن ز غربتت گواهي
بميرم که نداري، حرمي و سنگ مزاري     بسوزم که بسوزد، زغم تو هر دل زاري

همش غصه ميخوردم،کاشکه توي کوچه مي مردم    همون روز که رو شونه، مادر و تا خونه آوردم
وای مادرم   وای مادرم
به ياد سيلي چهره نيلي، هنوز داره صدام مي لرزه
به ياد دستاي نا توونش، هنوزه شونه هام مي لرزه
بميرم که نداري، حرمي و سنگ مزاري     بسوزم که بسوزد، زغم تو هر دل زاري


توي خونه ز غربت، چادر مي گرفت روي صورت       مبادا که ز غصه، بميره بابام ز خجالت
آقاي من    آقاي من
يادم نمي ره اون ابر تيره، که سد راه مادرم شد
اون نا نجيبي که جاي دستش، به روي ماه مادرم شد
بميرم که نداري، حرمي و سنگ مزاري     بسوزم که بسوزد، زغم تو هر دل زاري

امير حسين الفت

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]