حسن المجتبی شهادت زمینه خداحافظ مدینهرضا تاجیک

خداحافظ مدينه   سرزمين مادريم   من ميرم اما بگو، با مردمت، شما که خوب، تا نکرديد با کريم
مدينه شهربلا،براي من، قدر يه قبر     کنار جد غريبم ،به خدا جا نداره
همگي جمع ميشن و، ميکشنم، با طعنه ها     يکي نيست بگه غريب، کشي تموشا نداره
آخه تا کي با اينا من حجتو تموم کنم     با شنيدن سب علي  برادرامو آروم کنم
ميدونم، شبيه من، ديگه کسي غريب نميشه     هيچ کسي، توي خونش، بي يار و حبيب نميشه 
يا حسن 3 غريب مادر

خداحافظ مدينه  داره بارون مي باره من ميرم اما شما ياد بگيريد نامردما که سلام جواب داره
مردم مدينه هي منو با دست نشون دادن اوني که ما رو ذليلمون ميکرده همينه
من ميرم تا که ديگه چشاي من با دل خون  قاتلاي مادرو پيشم با خنده نبينه
من ميرم با دشمنان با ديدن من درد نکشن  جانمازمو از زير پام يه عده نامرد نکشن
اي خدا  چشاي کي شبيه من ستاره داره   چادر مادر من روي سينم يادگاره
يا حسن 3 غريب مادر

عمريه از رو لبام  خنده ناپديدشده  نزديک چهل ساله پيش بوده که تو کوچه ها  موي من سفيد شده
دست من تو دستاي مادر بود و تو کوچه ها دل مادرم چه خوش بود که يه مردي باهاشه
تو سياهي ديگه هيچي نديدم فقط ديدم که فقط يه گوشواره ي مادرم سر جاشه
خاکاي چادرشو لاي موهاشو تکون دادم  دستشو گرفتم تا پاشه راه خونرو نشون دادم
صداي ناله ي اون مونده هنوز ميون گوشم  هنوزم عزاداره يه مادر بنفشه پوشم
يا حسن 3 غريب مادر

رضا تاجیک

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]