زینب کبری - - -- - -زمينه*زمزمه*شور - شهر شام- - -

به نیزه قرآن خواندی  به غصه افتادم
به سوی لبهای تو بوسه فرستادم  برس به فریادم
خواهر به فدای تو چرا توان نداری
آغوش پیمبرت کجا و نی سواری
مبهوت تو ماندم ای هلال زینب
هستی تو همیشه  در خیال زینب

دل مرا همراهت به آسمان بردی
من تازیانه تو چوب خیزران خوردی  به نیزه افسردی
خسته دلی از مردم پست شام وکوفه
گل زخم جفا به صورتت زده شکوفه
جانا چه کشم من   از بنی امیه
می لرزم عزیزم   با آه رقیه

رضا تاجیک
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]