رقیه سادات شهادت نوحه سـرِ پـدر گرفتـه‌ام بــه دامــنغلامرضا سازگار

شب است و خورشید و خرابه و من
سـرِ پـدر گرفتـه‌ام بــه دامــن
من و دو چشم پرستاره تو و گلوی پاره پاره
یا ابتا آجرک الله
****
ماه به خاکستر نشسته بابا
پیشانی‌ات چرا شکسته بابا
سر تو را به بر بگیرم دعا کن ای پدر بمیرم
یا ابتا آجرک الله
****
در خیر مقدم اشک و ناله دارم
از زلف خون گرفته لاله دارم
من که همای بام عرشم خاک خرابه شده فرشم
یا ابتا آجرک الله
****
من روضه خوان کوچک حسینم
طفلـم و لیکـن کـودک حسینم
اینجا حسینیه شام است برلب من خنده حرام است
یا ابتا آجرک الله
****
اگر چه مـا را لحظه‌ای امان نیست
قرآن بخوان اینجا که خیزران نیست
قرآن بخوان تا بزنم من بوسه به‌جای چوب دشمن
یا ابتا آجرک الله
****
هدیه من دو چشم پـرستاره
سوغات تو گلوی پاره پاره
زلف رقیه لاله‌گون است محاسن توغرق خون است
یا ابتا آجرک الله
****
شکـر خدا که ما به هم رسیدیم
رخسار هم در این خرابه دیدیم
سكينه مي‌كند نظاره بر اين گلوي پاره پاره
یا ابتا آجرک الله

استاد غلامرضا سازگار
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]