قاسم بن الحسن تازه داماد کربلا
قاسم بن الحسن پسرِ شیرِ مجتبی
----------------
پاره دل نجمه بر تنش کفن دارد
غیرت اباالفضل و صولت حسن دارد
------------
زیر سایه قرآن می رود سوی میدان
تا سیه کند روز و روزگار نامردان
--------
رسم جنگ و جنگیدن ارث از پدر دارد
روز دشمنان تار است بسکه او جگر دارد
--------------
خیره شد به شمشیرش چشم دشمن نامی
تا که ضربه زد روی فرق ارزق شامی
----------------
از حرم ندا آمد لااله الا الله
خنده ای شکوفا شد بر لبان ثارالله
-------------
ناگهان همه لشگر هلهله به پا کردند
نیزه های خود سوی طفل مجتبی کردند
--------------
قاسم از فرس افتاد یا که از نفس افتاد
زیر سم استرها ناله در جرس افتاد
امير حسين الفت